نوشته های دوستان
یه دفعه مثله یه شمع داشتی خاموش می شدی اگه پروانه نبود تو فراموش می شدی آره پروانه شدم که پرم سوخته شه تا آتیش عشق تو به پرم دوخته شه
شکوه لحظه های من فقط به تو رسیدنه... تموم ترس و وحشتم تنهاتورو ندیدنه... همش میپرسم ازخودم کاش منو تنها نمیزاشت یا لااقل بهم میگفت منو یه گوشه نمیکاشت... اون میدونست که عاشقی فقط دوای دردمه گواه عشق پاک من ترانه های درهمه... رفت و منو تنها گداشت با کوله بارخستگی خیلی ماهی گلکم
خدایا اگر تو درد عاشقی را می کشیدی تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی اگر چون من به مرگ ارزو ها می رسیدی پشیمان میشدی از اینکه عشق را افریدی
خیلی سخته بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه...خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی...خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن,جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای...خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی,بعد بفهمی دوستت نداره
از طرف علیرضا
مرسی عزیزم